زندگی نامه صادق هدایت
صادق هدایت در سه شنبه ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در تهران متولد شد. پدرش هدایت قلیخان و نام مادرش زیور الملک است. جدّ اعلای صادق رضاقلیخان هدایت از رجال معروف عصر ناصری و صاحب کتابهایی چون مجمع الفصحا و اجمل التواریخ بود. صادق کوچکترین فرزند خانواده بود و دو برادر و سه خواهر بزرگتر از خود داشت. (از برادرانش محمود خان، قاضی دیوان عالی کشور بود که در زمان نخست وزیری سپهبد رزم آرا، سمت معاون نخست وزیری را داشت. عیسی خان، سرلشکر و از رؤسای سابق دانشکده افسری بود. هر دو برادر در هنر و ادبیات دستی داشتند).
صادق هدایت در سال ۱۲۸۷ تحصیلات ابتدایی را در سن ۶ سالگی در مدرسهٔ علمیهٔ تهران آغاز نمود. در سال ۱۲۹۳ روزنامه دیواری ندای اموات را در مدرسه انتشار داد و دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز نمود. ولی در سال ۱۲۹۵ به خاطر بیماری چشمدرد مدرسه را ترک کرد و در سال ۱۲۹۶ در مدرسهٔ سنلویی که مدرسهٔ فرانسویها بود، به تحصیل پرداخت.به گفتهٔ خود هدایت اولین آشناییاش با ادبیّات جهانی در این مدرسه بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی میداد و کشیش هم او را با ادبیّات جهانی آشنا میکرد. در همین مدرسه صادق به علوم خفیه و متافیزیک علاقه پیدا کرد. این علاقه بعدها هم ادامه پیدا کرد و هدایت نوشتارهایی در این مورد انتشار داد. در همین سال صادق اولین مقالهٔ خود را در روزنامهٔ هفتگی (به مدیریت نصراله فلسفی) به چاپ رساند و بعنوان جایزه سه ماه اشتراک مجانی دریافت نمود. همچنین همکاریهایی با مجله ترقی داشت. صادق در همین دوران گیاهخوار شده بود و به اصرار و پند بستگانش مبنی بر ترک آن وقعی نمینهاد. در سال ۱۳۰۳، در حالی که هنوز مشغول تحصیل در مقطع متوسطه بود دو کتاب کوچک انتشار داد:«انسان و حیوان» که راجع به مهربانی با حیوانات و فواید گیاهخواری است و تصحیحی از رباعیات خیام با نام «رباعیات خیام» به همراه مقدمهای مفصّل. در همین سال بود که صادق داستان «» را در مجلهٔ وفا، سال دوم، شماره ۶-۵ منتشر کرد.
مهمترین اثر وی رمان بوف کور است که با مقدمه «در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا میخورد و میتراشد.»آغاز می شود.
عزیمت به اروپا
هدایت در ۱۳۰۳ از مدرسه سن لویی فارغالتحصیل گشت و در همین سال بود که با آشنا شد. در سال ۱۳۰۵ با اوّلین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشتهٔ مهندسی به تحصیل پرداخت. در همین سال داستان «مرگ» را در مجلهٔ آلمان منتشر میشد به چاپ رسانید و مقالهای به فرانسوی به نام «جادوگری در ایران» در مجلهٔ لهویل دلیس، شماره ۷۹ نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود و مترصد بود که خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سرانجام در ۱۳۰۶ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد. در همین سال نسخهٔ کاملتری از کتاب «انسان و حیوان» با نام «فواید گیاهخواری» با مقدمهٔ حسین کاظمزادهٔ ایرانشهر در برلن آلمان به چاپ رساند.
خودکشی اول و نخستین داستانها
صادق هدایت در سال ۱۳۰۷ اقدام به خودکشی در فرانسه کرد، ولی یک قایق ماهیگیری او را نجات داد. در همین دوران در پاریس با دختری به نام ترز دوست بود. صادق در مورد خودکشیاش به برادرش محمود مینویسد: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.» ادعا شدهاست که راجع به خودکشی نخستش توضیحی به هیچکس ندادهاست اما م. فرزانه سالها بعد از زبان هدایت (سالها بعد از خودکشی اولش) نقل میکند که علت خودکشی مسائل عاطفی بودهاست.
نخستین نمونههای داستانهای کوتاه هدایت در همان سال خودکشی نافرجامش صورت گرفت. نمایشنامهٔ «پروین دختر ساسان»، «زنده به گور» و داستان کوتاه«حاجی آقا» و رسالهٔ طنزآمیز «البعثة الاسلامیه الی بلاد الافرنجیه» را نوشت.
بازگشت به تهران
هدایت در سال ۱۳۰۹، بی آنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد. اما از وضع کارش راضی نبود و در نامهای که به (که دوستیشان در دوران متوسطه آغاز شده بود) در پاریس نوشتهاست، از حال و روز خود شکایت میکند. دوستی با که پس از مرگ هدایت خود را وقف شناساندن او کرد در بانک ملی اتفاق افتاد. در همین سال مجموعه داستان «پروین دختر ساسان» را در تهران منتشر کرد. هدایت در این سال با مسعود فرزاد، بزرگ علوی و مجتبی مینوی آشنا شده و حلقهٔ دوستیای ایجاد میشود که نامش را گروه ربعه گذاشتند.
سفر به هندوستان
هدایت در سال ۱۳۱۵ به همراه شین پرتو به هند رفت و در آپارتمان او اقامت گزید. در هند به فراگیری زبان پهلوی نزد دانشمند پارسی پرداخت و کارنامهٔ اردشیر پاپکان را در هند از پهلوی به فارسی ترجمه کرد.
در طی اقامت خود در بمبئی اثر معروف خود بوف کور راکه در پاریس نوشته بود پس از اندکی تغییرات با دست بر روی کاغذ استنیسل نوشته، به صورت پلیکپی در پنجاه نسخه انتشار داد و برای دوستان خود فرستاد؛ از جمله نسخهای برای مجتبی مینوی که در لندن اقامت داشت و نسخهای برای جمالزاده که آن زمان در ژنو بود. عدهای داستان بوف کور را محصول حال و هوای هند میدانند، لیکن چنانکه از گفتگوهای هدایت و فرزانه بر میآید هدایت کار روی این اثر را از سالها پیش شروع کرده بود به قول هدایت در گلویش گیر کرده بود.در نسخهٔ پلیکپیای که از بوف کور در هند انتشار داد نوشته بود که چاپ اثر در ایران ممنوع است. علاوه بر اینها هدایت دو داستان به زبان فرانسوی در هند به چاپ رساند: "Lunatique" و "Sampingue".
هدایت پس از سفر به هند به شدت در مضیقه مالی قرار داشته و خرج زندگیاش توسط ش. پرتو تقبل میشدهاست، همین فقر و شکست از بیاعتنایی جامعه سبب شد هدایت روی به طنز نویسی بیاورد و همین طنز تلخ زخمهای در سینه وی را بیشتر هویدا میکرد. میدانیم که در آن زمان حوادث متعددی از منظرگاه سیاسی رخ میداد. در آن زمان یکی از احزابی که در میان کارگران و روشنفکران نفوذ داشت حزب توده بود و بیشترین دوستانی که صادق با آنها نشست و برخواست داشت، اغلب از اعضاء و بخشان هوادار حزب توده بودند و شخص صادق هدایت نیز از اعضاء این حزب بود بطوری که گهگاه جلسات این حزب را در خانه صادق برگزار میکرند ، ولی این حزب با مطرح کردن اینکه که نفت شمال را به روسها بدهیم و نفت جنوب را به انگلیستها، سبب شد که صادق هدایت بشدت در مقابل حزب توده موضعگیری کند. با این موضعگیری صادق هدایت از عضویت خارج و موجب میشود که دوستانش که جزئی از پیکره کل حزب توده بودند، به آزار و اذیت صادق هدایت می پردازند و این باصطلاح دوستان صادق هدایت را ایزوله میکنند. هنگامی که شین پرتو که سفیر ایران در بمبئِ بود و برای مرخصی و امور کنسولی به ایران آمد. با شرح این واقعه از جانب صادق، پرتو پینهاد مسافرت به هند را میکند که با استقبال صادق روبرو شده و به هند عزیمت میکنند. با این شرح در مییابیم که چرا صادق هدایت عازم هند میشودو پس از باز گشت باز همان قدرت حزبی که تابعی از متغییر سیاستهای استالین در داخل و خارج از شوروی بود، عملا صادق هدایت را در فرانسه وادار به خود کوشی میکند... ادامه دارد.
بازگشت از هندوستان
صادق هدایت در سال ۱۳۱۶ از هند بازگشت و دوباره در بانک ملی مشغول به کار شد. سال بعد از بانک ملی استعفا داده، در وزارت فرهنگ استخدام شد. او تا سال ۱۳۲۰ که متفقین ایران رااشغال کردند به فعالیتهای ادبی پرداخت و چندین داستان و مقاله انتشار داد. کارنامهٔ اردشیر بابکان را در مجلهٔ موسیقی و گجسته ابالیش (ترجمه از متن پهلوی) را جداگانه (در انتشارات ابن سینا) چاپ کرد. با وجود این بوف کور همچنان در ایران منتشر نشده بود.
در سال ۱۳۲۱ مجموعهٔ سگ ولگرد را انتشار داده، ترجمههایی از شهرستانهای ایران و از پهلوی به فارسی صورت داد.بعد از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ و پایان جنگ جهانی دوم انتقادهای اجتماعی صادق هدایت شدت میگیرد. داستان بلند ولنگاری که همه مضامین اجتماعی دارند در این دوران به چاپ رسیدند. علاوه بر این فعالیتها هدایت به نوشتن مقالههای نقد ادبی و ترجمهٔ آثاری از کافکا نیز پرداخت و در نشریههای مختلف به چاپ رساند. چند اثر دیگر پهلوی را هم ترجمه کرد. در سال ۱۳۲۴ هدایت سفری به تاشکند داشت و در انجمن فرهنگی ایران و شوروی از او تقدیر شد.
در این دوران بسیاری از رفقای هدایت از جمله علوی و عبدالحسین نوشین به حزب توده پیوسته بودند و در مجموع نشست و برخاست وی با تودهایها بیشتر شده بود و حتی مقالاتی در روزنامهٔ مردم که ارگان حزب توده بود با نام مستعار به چاپ رساند لیکن علیرغم اصرار سردمداران حزب هرگز به حزب توده نپیوست.
در سال ۱۳۲۶ به نوشتن توپ مرواری پرداخت اما این اثر تا پس از مرگش به چاپ نرسید. معروفترین نام مستعار او که توپ مرواری هم تحت آن منتشر شد هادی صداقت است. در ۱۳۲۷ مقالهٔ «پیام کافکا» به صورت مقدمهای بر کتاب گروه محکومین نوشتهٔ کافکا و ترجمهٔ نوشت. در سال ۱۳۲۹ با همکاری داستان «مسخ» کافکا را ترجمه کرد و در مجلهٔ سخن انتشار داد. در ۱۲ آذر همان سال به فرانسه رفت. در طول اقامت در فرانسه سفری به هامبورگ داشت و نیز سعی کرد به لندن برود که موفق نشد. سرانجام در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجارهایاش در پاریس با گاز خودکشی کرد. او نخستین نویسنده و ادیب ایرانی محسوب میشود که خودکشی کردهاست. وی چند روز قبل از انتحار بسیاری از داستانهای چاپنشدهاش را نابود کرده بود. هدایت را در قبرستان پرلاشز به خاک سپردند. مراسم خاکسپاریاش با حضور عدهای قلیل از ایرانیان و فرانسویان صورت گرفت.
آخرین جمله و عکسی که صادق هدایت برای خویشاوندان خود فرستاد.
دیدار به قیامت. ما رفتیم و دل شما را شکستیم همین.

شرح حال صادق هدایت به قلم خودش
من همان قدر از شرح حال خودم شرَم میکنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی میخورد؟ اگر برای استخراج زایچهام است، این مطلب فقط باید طرف توجّه خودم باشد. گرچه از شما چه پنهان، بارها با منجّمین مشورت کردهام اما پیش بینی آنها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگانست؛ باید اول مراجعه به آراء عمومی آنها کرد چون اگر خودم پیشدستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قائل شده باشم بعلاوه خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی میکند از دریچهٔ چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آنها مناسب تر خواهد بود مثلاً اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر میداند و پینهدوز سر گذر هم بهتر میداند که کفش من از کدام طرف ساییده میشود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان میاندازد که یابوی پیری را در معرض فروش میگذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل میکنند. از این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهٔ برجستهای در بر ندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشتهام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بودهام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبهرو شدهام. در اداراتی که کار کردهام همیشه عضو مبهم و گمنامی بودهام و رؤسایم از من دل خونی داشتهاند به طوری که هر وقت استعفا دادهام با شادی هذیانآوری پذیرفته شدهاست. رویهمرفته موجود وازدهٔ بی مصرف قضاوت محیط دربارهٔ من میباشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.
خانه صادق هدایت
خانه صادق هدایت در استان تهران، شهر تهران، ، ضلع جنوب شرقی بیمارستان امیر اعلم، خیابان شهید تقوی (خیابان هدایت) پلاک ۱۱، کنار خانه سفیر کبیر دانمارک واقع شدهاست.
خانه مورد نظر به دستور پدر صادق هدایت بنا شده و فرم و ساختار بنا به سبک اواخر دوران قاجار بر میگردد. در دههٔ پنجاه دفتر فرح پهلوی به فکر افتاده بود موزه ای برای مرحوم صادق هدایت ترتیب دهد. برای این کار خانهٔ پدری هدایت را خریدند و اشیاء شخصی اش را از بازماندگان هدایت گرفتند که پس از انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ این کار انجام نگرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی ملک مصادره شد و در اختیار دانشگاه علوم پزشکی تهران قرار گرفت. سپس به عنوان مهدکودک کارکنان و بعد به عنوان انبار بیمارستان مورد بهره برداری قرار گرفت. (در حال حاضر در داخل بیمارستان تابلوی کتابخانه بر روی ملک نصب شده اما کاربری کماکان انبار است)
سال ۱۳۸۱ برادرزاده هدایت - جهانگیر هدایت - به نوع کاربری این خانه توسط دانشگاه علوم پزشکی اعتراض کرد. ولی با این اعتراض موافقت نشد.
گیاهخواری
صادق هدایت در جوانی گیاهخوار شد و کتابی در فواید گیاهخواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاهخوار باقیماند. بزرگ علوی در این باره مینویسد: «یک بار دیدم که در کافه لالهزار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی میگفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشمهایش سرخ شد، عرق به پیشانیاش نشست و داشت قی میکرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمه نجویده را در آن تف کرد.»
او معتقد بود اگر انسان بخواهد دست از جنگ بردارد باید اول دست از کشتن و خوردن حیوانات بردارد.
هدایت نقاش
صادق هدایت نقّاشی هم میکرد و برخی طرحهای او موجود است. از جمله آهویی که در مجموعه آثار هدایت چاپ انتشارات امیرکبیر بر جلد کتابهای او نقش بسته، از زیباترین نقاشیهای اوست. آهوی تنهای هدایت نمادی است از زیبائی محزون و نجابتی غریب و منزوی.
مجموعهای از نقاشیهای صادق هدایت را ، برادرزاده او، با عنوان «آلبوم نقاشیهای هدایت» منتشر کردهاست.
روانکاوی هدایت
در بررسی زندگی نامه هدایت به این نتیجه میرسیم که علاوه بر دورههای افسردگی و دوبار خودکشی، او فردی بذله گو، نکته سنج، حساس، طنزپرداز، سرزنده، پرتحرک، بخشنده و دست و دلباز بودهاست. همچنین نگارش کتابهایش به صورت یکنواخت در طول زمان انجام نشدهاست بلکه در دورههایی آثار فراوان تری اعم از تالیف و ترجمه نگاشتهاست که میتواند مربوط به دورههای افسردگی او باشد. به نظر میرسد این نشانهها همه در راستای تایید این فرضیهاست که صادق هدایت همچون بسیاری از نوابغ هنرمند، به اختلال دوقطبی دچار بودهاست.
فعالیتها و سمت و سوی هنری هدایت
سبک کاری
هدایت همواره در آثارش از کافکا الهام گرفته و در تمام آثارش مسخ کافکا به عنوان سرلوحه قرار دادهاست.اما در نوشتارهای او تنها چیزی که هویداست هدایتی است که کافکا بر او تحمیل شده و نه خود کافکا. وی همواره دنبالهرو کافکا بودهاست و این موضوع از وجود پارامترهایی چون استفاده از کلمات نامتعارف، ایجاد تساوی تصویری بین خواننده و قهرمان داستان و ایجاد تضاد بین جامعه و شخصیتهای داستان مشهود است اما بر خلاف یاس موجود در کارهای کافکا آثار هدایت دارای مفاهیم زیباییشناسانهاست.
آشنایی هدایت با بزرگانی از ادبیات ایران چون بزرگ علوی، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد و پیامد آن یعنی تشکیل "ربعه" و جبههگیری در برابر گروه "سبعه" که از محافظهکارانی چون محمدتقی بهار، عباس اقبال آشتیانی، رشید یاسمی، سعید نفیسی و بدیعالزمان فروزانفر و محمد قزوینی سبب دمیدن روحی تازه در ادبیات ایران شد.
هدایت به حزب توده (کمونیست) گرایش پیدا کرد و با تعدادی از شخصیتهای این حزب رابطه ای نزدیک داشت تا جائی که حتی اتاق شخصی خود را برای فعالیت این گروه در اختیار آنها گذاشته بود.
ویژگیهای ساختاری و محتوایی
عمدهترین ویژگی ساختاری و محتوایی نوشتههای هدایت را میتوان چنین برشمرد:
درون مایهٔ اغلب داستانهای هدایت، مرگاندیشی، پوچگرایی، انتقاد از جامعهٔ تحت استبداد و نفی خرافهپرستی است.
تصویرها و توصیفات و شخصیتها و چهرههای داستانهای او اغلب رنگ ملی دارند. نثر هدایت ساده و بیپیرایه و عاری از دشوارنویسیاست.
نثر وی مستحکم، منسجم و قوی مایهاست.
او از زبان و فرهنگ مردم به خوبی و در حد اعجاز بهره میگیرد و همین مایهٔ غنای داستانهایش میگردد.
توصیفات هدایت رئالیستی، دقیق و واقع بینانهاست.
او به جنبههای روانی و درونی چهرهها و اشخاص داستانی خود میاندیشید، ضمن آنکه از وصف ظاهر آنها نیز در نمیماند.
برخی از داستانهای هدایت، انعکاس مسائل روحی و روانی خود نویسندهاست.
طنز قوی و مؤثر و انتقادی هدایت در سرتاسر آثار داستانی و تحقیقی وی سایه افکندهاست.
اندیشه و تفکّری در پس داستانهای اوست که وی را متفکری اندیشمند معرفی میکند.
او به زندگی مردم و نقد رفتار آنها توجهی خاص داشت و همدل و همداستان مردم فرودست بود.
هدایت در نویسندگان پس از خود تأثیر ژرفی بر جای گذاشت.
تأثیر صادق هدایت و کتاب معروف بوف کور در سینما و نویسندگی
چند سینماگر «بوفکور» را دستمایه آثار سینمایی خود قرار دادهاند:
رائول روییز در سال ۱۹۸۷ فیلمی بر اساس رمان بوف کور ساخت.
بزرگمهر رفیعا در سال ۱۹۷۳ در آمریکا فیلمی ۹۵ دقیقهای بر پایه رمان بوف کور ساخت و به عنوان پایاننامه خود ارایه کرد.
در سال ۱۳۵۳، کیومرث درمبخش فیلمی ۵۵ دقیقهای بر پایه این رمان ساخت.
خسرو سینایی در سال ۱۳۸۵ درباره زندگی «صادق هدایت» فیلمی با نام «گفتوگو با سایه» ساخت که کم تاثر از «بوفکور» نبود.
«از خانه شماره ۳۷» عنوان فیلم مستندی است ساخته مشترک سام کلانتری و محسن شهرنازدار که از دیگر آثار سینمایی ساخته شده درباره «هدایت» و آثار او است.
داریوش مهرجویی الگوی خود را برای ساخت فیلم هامون، بوفکور میداند.
به گفته فرهاد غبرائی مضمون رمان خانواه پاسکوآل دوآرته (کامیلو خوزه سلا) صرف نظر از سبک و سیاق و ساختار، شباهتهایی با بوف کور دارد.
شاهین نجفی خواننده ایرانی مقیم المان مرگ صادق هدایت را اینطور توصیف میکند(در اهنگ بامداد که در وصف احمد شاملو خوانده بود)
"صادق را به جرم خودکشی کشتند"
ایدئولوژی
هدایت در دورهای از زمان که ایدئولوژی مذهب و سوسیالیسم حاکم بود پای در مسیر مخالف این ایدئولوژیها نهاد. بیگانه ستیزی و به ویژه عربستیزی، پرستش نژاد ایرانی، ضدیت با اسلام به عنوان یک دین غیر ایرانی و همچنین پرستش ایران باستان و ایران دوره ساسانی همه و همه بر ایدئولوژی متفاوت وی به عنوان یک نویسنده دوره مشروطه تاکید دارند.آنچه در نوشتههای هدایت بیش از همه به چشم میآیند عشق دردآلود او نسبت به ایران است و تاثر عمیق او نسبت به وضع ایران است که وی در رساله طنزآمیز کاروان اسلام (البعثة الاسلامیة الی البلاد الافرنجیة) به آن اشاره میکند.
افکار و عقاید صادق: وی هنگام جوانی که در پاریس اقامت داشت به عقاید مذهبی یوگا و کیش بودایی روی آورد و همان اوقات بود که مجسمة کوچک بودا را خرید و از آن پس همیشه آن مجسمه بر روی میز او دیده می شد . علل مطرود بودن از اسلام: با مرور در زندگی صادق هدایت و مطالعة نوشته ها و گفته های وی نکات زیادی در این خصوص روشن می شود که قسمتی از آنها در پی می آید:
۱٫ صادق با وجود اینکه در سرزمین اسلامی و از پدر و مادر مسلمان تولد یافت، به کیش بودائی در آمد و بعد از آن نیز به حزب توده گروید. حکم چنین شخصی در اسلام به روشنی بیان شده است.
۲٫ در لا به لای آثار و نوشته های او مطالبی به چشم می خورد که در نقض آیات قرآن، و آرمان انبیاء و ائمه ـ علیهم السلام ـ می باشد.(۳)
۳٫ اغلب آثار او رنگ و بوی غیر اسلامی دارد و بیشتر دربارة ایران باستانی می باشد.
۴٫ اقدام به خود کشی یکی از بزرگترین گناهانی است که در اسلام شدیداً از آن نهی شده خداوند متعال در قرآن شریف می فرماید: … و لا تلقو بایدکم الی التهلکه … «با دست خود خویشتن را در هلاکت نیندازید»(۴) و امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: «هر کس عمداً خود کشی کند در آتش دوزخ جاودانه است».(۵) علی رغم این انزجار شرع مقدس و نهی آن، صادق هدایت در طول عمر خود دو مرتبه اقدام به خود کشی کرد، در مرتبه اول خود را به رودخانه انداخت. ولی نجات داده شد و در مرتبه دوم در و پنجره و سوراخهای حمام خانه اش را بست و گاز را باز کرد و در وسط حمام دراز کشید و بدین وسیله خود کشی کرد. اقدامات او اتفاقی نبود چون وی علاقه خاصی به خود کشی داشت، او به دوستانش می گفت: «بعضی ها همة عمر مجذوب خود کشی هستند و مقاومت آنها در برابر این کشش بیهوده است» و همچنین گفته بود: «خود کشی با گاز آسانترین نوع خودکشی هاست، تخیلات شیرین و کیفی (لذتی) که ایجاد می کند، اضطراب و وحشت مرگ را از آدم دور می سازد.»(۶)
در نتیجه: شخصی که از لحاظ اعتقادی گرایش به مذاهب الحادی داشته باشد و با گفتار و نوشتار خود موضعی متضاد با دین مبین اسلام داشته باشد، طبیعی است که هیچگونه جایگاهی بین مسلمین نداشته باشد و از سوی آنان طرد شود، او دین اسلام را قبول نکرده بود تا از اسلام طرد شود، بلکه وی همیشه افکار ضد اسلامی داشته و با اسلام مبارزه می کرد.
هدایت نه فقط دین اسلام و پیامبر اکرم(ص) را به استهزاء می گیرد ، بلکه در داستان آفرینشش ، در واقع ، کل ادیان آسمانی یهودی ، مسیحی و اسلام را به سخره گرفته است . عبدالعلی دستغیب ،ستایندهٔ صادق هدایت ، در نقد ستایش آمیزشش از این اثر هدایت ، چنین می نویسد : "(هدایت در این اثر) آفریننده را با طنزی هنرمندانه (!!!) دست می اندازد و با بهره بردن از اساطیر دینی ، جنبهٔ خنده آور (!!!) و تلخ آفرینش را به استهزاء می گیرد.
پس از اینکه آدم و حوا افریده شدند ، "بابا آدم" از "جبرئیل" می پرسد که مراد (آفریدگار) از آفریدن ما موجودهای دوپا ، چه بوده است ؟ و او در حالی که سرگرم تماشای کار جانوران است ، پاسخ می دهد که : خودش هم نمی داند . پشیمان شده . می دانی ، اینها را آفریده تا بنشیند فِرِنی بخورد ، تماشا کند و بخندد." (افسانهٔ آفرینش/چاپ برلین/ص88و89)
سیدعلی موسوی گرمارودی در مراسم رونمایی «سه کاهن» مجید قیصری در مورد صادق هدایت می گوید:
«شرم دارم بر نویسندهای که «توپ مُرواری» را مینویسد و در آن سراسر به اهل بیت (ع) توهین میکند، لعن نفرستم. اگر مسلمانیم، وظیفه ماست که بگوییم چه انسانهای بیشرفی در روزگار ما در مورد ائمه (ع) قلم زدهاند که حتی رفتارشان از امویان هم با ائمه (ع) بدتر بود.